علامه اقبال لاهوری را من به داشتن دانش و حکمت فراوان نمی شناختم.نمی دانستم چرا لقب علامه به او داده اند.در دبیرستان تنها او را به عنوان اندیشمند و بیدارگر اسلامی معرفی کرده بودند.تا اینکه پنج سال پیش یک روز که از محل خدمت سربازی بر می گشتم در خیابان ناصر خسرو در یک کتابفروشی قدیمی که چندین کتاب هم جلو مغازهاش چیده بود بزرگترین اثر حکمی علامه را به طور اتفاقی دیدم و خریدم. (جالب است در خیابانی که همه به دنبال دارو درمان می گردند من گوهری ناب تر یافتم.) نام این اثر باز سازی اندیشه دینی در اسلام است.ولی آنچه دست من است در سال ۶۸منتشر شده است. در این آشفته بازار کتاب چه بر سر بزرگترین اثر فلسفی علامه آمده است.در بزرگترین بانک اطلاعاتی کتاب در اینترنت که خبرونامی از آن نبود.آیا با نامی دیگر منتشر شده است؟
این کتاب ۷بخش دارد که برخی از بخشهای آن خیلی سنگین است و تحصیلات لازم را برای درک می خواهد.برخی از فصل ها هم قابل درک و زیبا ترجمه شده فصل اول با عنوان معرفت و تجربه دینی است که من برای اینکه خسته کننده نباشد آن را به صورت پرسش و پاسخ می آورم:
از علامه نظرش را راجع به دین پرسیدم گفت:
نه موضوعی رسمی است نه اندیشه ای مجرد نه احساس محض نه اعمال خشک و خالی
بلکه تعبیر کل انسان است.
به چیزی کمتر از رویت بی واسطه حقیقت رضا نمی دهد.
گفتم فلسفه؟ گفت؟
دیری است که در گل مانده.
گفتم ایمان؟ گفت:
اسبی است راهوار مسیر خود را یافته همچنان می تازد.
چونان ظرفی است که مظروف آن معرفت و آگاهی است.
گفتم قرآن؟ گفت:
هدفی والا دارد
برانگیختن بالاترین حد شعور انسان در ارتباط های گونه گونه اش با پرور دگار و جهان.
گفتم معنویت؟ گفت:
حیات آن در سازگاری با واقیت و جهان ماده است
تا اینکه سرانجام واقعیت را در خود مستحیل ساخته و آنرا مثل خود ساخته همه هستی اش را منور سازد.
گفتم انسان؟ گفت:
موجودی است که در کفه ترازوی زندگی خود را ناچیز می یابد که از هر سو توسط نیروهای باز دارنده محاصره شده
اما نا آرام است و برای ابراز وجود هر گونه المی را به خویشتن روا می دارد.
او امانت دار بار بزرگی است که آسمانها و زمین و کوهها از برداشتنش سر باز زدند.
اگر که چند قدمی بردارد و ثروت درونی اش را افزایش دهد
خداوند در مسیر تکامل یاورش خواهد بود.