زندگی گنجینه ای گرانقیمت است ؛ ولی ما هیچ کاری به جز هدر دادن ؛ اسراف و بر باد دادنش
با آن انجام نمی دهیم .
حتی پیش از این که بدانیم زندگی چیست ؛ آن را هدر داده ایم.
زندگی بدون تجربه آن چیزی که در آن نهان بوده ؛ به پایان می رسد ـ چه رازی ؛ یه سری شاید؛
چه بهشتی ؛ چه سروری ؛ چه رهایی. «اشو»
بین عشق و علاقه تفاوت است ؛ اما بین عشق معمولی و عشق روحانی تفاوتی نیست .
عشق اصلا روحانی است ؛ من شخصا با عشق معمولی برخورد نداشته ام .چیز معمولی؛
علاقه و دوست داشتن است .
عشق هرگز معمولی نیست .نمیتواند معمولی باشد؛ عشق ماهیاتا غیر معمول است ؛
متعلق به این دنیا نیست.
وقتی به زن یا مردی میگویید « من عاشق تو هستم » به او دارید میگویید « فریب جسم تو
را نمیخورم ؛ هدفم خودتی .جسم تو ممکن است پیر و فرسوده شود ؛ ولی من تو را دیدم ؛ وجود بدون جسم تو را.آن قلب وجود تو را دیدم ؛ قلبی که کانون ملکوت و الوهیت است»
----------------------------------------
روابط خودتان را تبدیل به یک پدیده مقدس کنید .اگر چنین نباشد پس بدان که این عشق
نیست ؛ امکان ندارد .رابطه عاشقانه یک چیز قبیح نیست .آیا هرگز نسبت به محبوبتان
احساس تکریم و ستایش کرده اید؟
در حضور معشوق و محبوب احساس ستایش کنید .اگر نتوانی تقدس را در وجود محبوبت ببینی
؛ پس این تقدس را در هیچ کجا نخواهی دید.
اگر بتوانی خدا را در معشوق حس کنی ؛ دیر یا زود او را در همه جا حس خواهی کرد - زیرا
همین که این باب برای اولین بار گشوده شود ؛ همین که نظری به خدا در هر شخصی بیاندازی
؛ دیگر قادر نخواهی بود که این نظر را فراموش کنی.و به همین علت ؛ آنوقت همه چیز تبدیل به
دری برای ورود می شود.
« گزیده از گفتار آچاریا »