تاریخ را دوست دارم به خاطر مردان تاریخ سازش ؛ سیاست را دوست دارم آنقدر که
بی تفاوت نباشم و از اطرافم آگاه باشم ؛ اقتصاد را دوست دارم آنقدر که سرم کلاه نگذارند ؛
جامعه شناسی را دوست دارم چون میان جمع حس های خوب و عجیب و غریبی دارم.
--------------------------------------------------------------------
ما که نفهمیدیم بالاخره در انتخابات تقلب شد یا نه ولی آقامون صحبت میکردند فهمیدیم به کی
باید رای بدیم.
ما نفهمیدیم آقا گفتند مردم در انتخابات به کسی رای دادند که شعارهای دینی میداد ؛موسوی
مگه چه شعارهای غیر دینی میداد.
ما نفهمیدیم رسانه ملی میگه پسر شاهم اومد از موسوی حمایت کرد و موسوی باهاش مرزبندی نکرد ؛ حالا پسر شاه مگر چه عددی است که موسوی بیاد باهاش مرزبندی کنه.
ما نفهمیدیم تو این مملکت چرا اینقدر کینه شتری هست.
آقامون گفتند دوست و دشمن را قاطی نکنید اصلا دیگه نفهمیدیم و دوست و دشمن را قاطی کردیم.
سلام وبلاگ قشنگی داریدخوشحال می شم وبلاگ منوبه اسمILOVEYOU117لینک کنیدوبه من خبربدیدوبلاگ شماروبه چه اسمی لینک کنم
همه چیزمان شده همین حرف ها، کسی نپرسید، اشک شاعر شبانه که ریخت، ... کجا رفت ... کجا مرد! خیلی احساسی حرف می زنم نه؟ باشد، من همان دیوانه شب های فرسوده.
سلام وبلاگتون جالبه اگه میشه به کلبه یمنم سر بزنو نظرتو درباره یدلنوشته هام بگو ممنون میشم
سلام وبلاگ زیبایی داری اما بدان
حکومت با زکات کاخ می سازد و کاخ سازی اش را در مسجد توجیه می کند . سرمایه داران حکومتی , با پول زکات چاق و چاق تر می شوند و در مساجد پیروزی شان را به رخ مردم می کشند