من میگم: رابطه با پروردگار جهان به جای خودش؛ ولی آدم میخواد که با کل جهان و اجزای آن
هم رابطه برقرار کنه .
تو میگی: یواش یواش داری خارج از محدوده دینداری میشی.
من میگم : رابطه عشق در رابطه با هر انسانی میتونه معنی بشه ؛بدون هیچ وابستگی یا
حاشیه ؛ کل یگانه من در براب کل یگانه تو ؛ پاک و بی آلایش ؛تایید دوجانبه واقعیات هستی؛
پس گاه به گاه به هم اجازه روبرو شدن و هم کلام شدن بدهیم.
تو میگی : مگه میشه چنین چیزی
من میگم : در رابطه عشق حتی در نزدیکترین آن یکی نمی تونه بگه تو مال منی.
تو میگی : چه بد
من میگم : جوانهای نورس ممکنه به جایی برسند که زندگی بدون رابطه ها براشون بی معنی
باشه پس به آنها اجازه برخی روابط محدود و سالم رو بدیم تا رابطه من -تویی را بهتر درک کنند .
تو میگی : بهتره از همون اول جلوی این کار گرفته بشه ؛ کم کم علاقه و وابستگی بعدش هم
معلوم نیست چی پیش میاد.
من میگم: پس این موجود عجیب چطوری باید رفتار کنه و باهاش رفتار کنند.
تو میگی: خیلی خیال پردازی نکن.
عاشقم برهمه عالم که همه عالم ازوست
طفیل هستی عشقند ادمی و پری
این موجودی که تو می گی باید تضمین بده که تا زنده است پای این احساس زیبای عشق ایستاده. باید با افتخار و بدون تردید جلوی همه کسانی که با لبخند نظاره اش می کنند سند واگذاری قلبش به اسم معشوق را امضا کند. عشق پنهان کاری نیست. اقتدار و فخر است.و هیچ کدام از این کسانی که تو از آنها نوشتی کلمه ای در مقابل این ا اقتدار و افتخار نخواهند گفت.
سلام
به نظرم دو انسان میتونند هرارتباطی داشته باشند به شرطی که خدا رو دراون ارتباط بتونند کنارشون نگه دارند!!!!!!!!!!!!!
این قاعده رواگه تونستی حفظ کنی به بقیه کاری نداشته باش
سلام
مطالب قشنگی نوشته بودید
اینم درد دل منه...
کسی را دوست میدارم ولی افسوس که او هرگز نمیداند...
نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من که او را دوست میدارم
ولی افسوس که او هرگز نمیخواند از نگاه من که او را دوست میدارم....
خیلی وقت پیش وبلاگ قبلیتون میومدم
خوشحالم که دوباره پیداتون کردم
سلام
خوشم میاد مطالبتون خیلی کلیشه ای و تکراری نیست,
من که از خوندن این مطالب لذت میبرم,
چه دعایی کنمت بهتراز این
خنده ات از ته دل
گریه ات از سر شوق
نبود هیچ غروبت غمناک
ممنونم که وبلاگ کوچکم سر زدید.مطالبتون رو میخونم در اولین فرصت....ولی حالا کمی از لحاظ روحی درگیرم.باز هم سر به این وبلاگ بزنید.اما در باره این پستتون باید بگم قبل از ایجاد یک رابطه طولانی و نزدیک مثل ازدواج چه بهتر بود که یک رابطه کوتاه مدت وجود داشت ...کوتاه نه از نظر زمان از نظر شناخت.ای کاش اجازه اینو داشتیم تا برای شناخت بیشتر دستخوش زمان و محدودیت زمانی نمیشدیم....
سلام دوست من
ممنون که سر زدی
من متاسفانه اینترنت در اختیار ندارم
مطالبتو ذخیره کردم در اولین فرصت میخونم
درباره اش با هات به مباحثه میشینم
اگه بخوای
ممنون از لطفت مهربان
اتفاقا من دوست دارم خیلی خیلی خیال پردازی کنم.
مگر چیز بی حکمت هم خلق شده؟
حکمت این رابطه به کل اجزا. حکمت این تمایل!
نمی شود گفت خدا تمایل به گناه یا خارج از محدوده رفتن رو خلق کرده. اینها صرفا نعمتند و خدا چیزی جز رحمت که نیست!
جهل، نیاز، گناه، ... ساخته خود بشرند. و این خیال، نعمت ربوبی. همیشه یک سوال هست؟ چرا خیلی چیزها با یک نه رو به روست.
ببین « به نظرم دو انسان میتونند هرارتباطی داشته باشند به شرطی که خدا رو دراون ارتباط بتونند کنارشون نگه دارند!!!!!!!!!!!!! » این هم یک فرضیه است!
هم می تونه یک رابطه عرضی باشه، هم هیچ فاصله ای بینش انگار که این دو عشق نیست و تنها یکیست! یعنی یکتایی.
ولی خوب شبحه ها هم هست! که تا نیش من باز می شود هزاران نفر چماق به دست ...