فقط انسانی که تمام اجزای وجودش را ؛ در کل یگانه ای جمع کرده باشد ؛ میتواند به درون
رابطه مستقیمی با تو وارد گردد. این فعالیت را ؛ عدم فعالیت و پذیرایی فعالیت هم نامیده اند؛
چون در اینجا هیچ جزیی از وجود آن انسان فعالیت بخصوصی انجام نمیدهد و در نتیجه هیچ دخالت بخصوصی هم به جهان اطراف وارد نمی آورد. در اینجا کل یک انسانی که تمام اجزایش
آرام و بی حرکت گشته اند ؛ فعالیت میکند.
وقتی در چنین حالتی ؛ ثبات و دوام بیاوریم ؛ ما میتوانیم در راه روبرویی با توی جاویدان قدم برداریم.
در این راه ؛ هیچ ضرورتی ندارد تا دنیایی را که به نظر می آید و حس میکنیم کنار بگذاریم ؛
دنیای ظاهر معنا ندارد . ما فقط یک دنیا داریم که بنا بر دوگانگی حضور ما ؛ دوگانه به نظر
می آید .طلسم این دوگانگی را باید باطل کرد.
در این راه هیچ ضرورتی هم ندارد تا به تجربیاتی در ماورای احساسات عروج کنیم. تجربیات ؛
چه احساسی چه ماورای احساسی ؛ با اویی شروع میشوند و به اویی هم خاتمه می یابند.
در این راه ؛ هیچ ضرورتی هم ندارد تا به دنیای ارزشها و عقاید ؛ پناه ببریم. این عناصر هیچگاه
در زمان حال واقعیت پیدا نمی کنند.
اینها همه که ضرورت ندارند ؛ پس در این راه چیست که ضرورت دارد .هیچ گونه دستور العملی
ضرورت ندارد. هیچ یک از استنباطات و استنتاجاتی که در تاریخ آیین شناسی و دین شناسی
به صورت مراسم و عبادات توصیه شده اند؛ هیچ ربطی به واقعیت ساده روبرویی پیدانمی کنند.
---------------------------------------------------------------
کمی توضیح درباره مطالب:
-جالب این که مارتین بوبر با اینکه نسبتی با آیین یهود دارد ؛ ولی همچون اندیشه اسلامی و قرآنی به انسان به عنوان یک کل واحد و یگانه مینگرد و بخشی از انسان را مد نظر ندارد.
- او میگوید : تو آن است که همزمان بر من تاثیر میگذارد و همزمان از من تاثیر میپذیرد به
علاوه مطالب زیبایی که در توصیف توگوییها در دو پست قبل از این آمده.
- هر جزیی از اجزای جهان میتواند تویی برای من باشد و خداوند نیز توی فراگیر همه است.
-در این پست مارتین بوبر شرایطی که میتوان با خداوند یا هر کسی رابطه مستقیم و متقابل برقرار کرد را توضیح میدهد.
- این جهان از یک طرف مورد تجربه و بهره برداری ما قرار میگیرد و از یک طرف ما را به رابطه با اصل خود و کلا رابطه با خود فرا میخواند که این دو به صورتی جلوه میکنند که گویی ما حضور دوگانه ای در آن داریم ولی انسان آگاه همواره در پی رابطه سازی با جهان است و میداند
این جهان اجزای آن به هم پیوسته اند و واقعی است نه اینکه فقط از آن استفاده هایی میبریم.
- مارتین بوبر میگوید رو برویی با تو واقعیتی ساده است و هیچ آداب و ترتیبی ندارد؛ درست میگوید ولی برای آنکه در خانواده و اجتماع خوب تربیت شده و برای بزرگان و پدر ومادرش و کلا هر انسانی احترام قایل است این روبرو شدن ها تاثر گذارتر و انجام واجبات به ظاهر تکراری هم با عشق انجام می شود و اینجاست که نقش تعیلم و تربیت خیلی مهم میشود.
رضای عزیز
دوست قدیمی ام که ازش خیلی آموختم سلام؛
ممنونم که باز هم به من سرزدی.
من در پنجره ای رو به ماه مینویسم، فقط و فقط.
بقیه ی وبلاگهام خاطره شد.
از نوشته هاتون استفاده کردم
امیدوارم به وبلاک من هم سری بزنید و نظر ارزشمندتونو بدید
بهشته
سلام خوبی؟
راستش خواندمش ولی فکر کنم کامل نفهمیدم
این دفعه ای یه خورده سنگین تر از قبلی ها بود
کاش یه قسمت پاورقی هم اضافه می کردی و به زبان ساده تر مفهوم اصلی را می گفتی که تو فهم کمک کنه
از مطلبت کپی گرفتم سر فرصت بخونم و فکر کنم روش
ممنونم به خاطر مطالب ارزنده ای که سعی می کنی در وبلاگت بذاری
پاینده باشی
حضرت معصومه معنای شرف
دختری از آل سلطان نجف
نقش نامش بر بلندای سماء
خواهر سلطان دین یعنی رضا
سلام
میلاد خجسته فاطمه ثانی
حضرت معصومه(س)
همان جلوه دوباره زینب کبری
که شکوه بارگاه رفیعش
تسلی بخش سوخته دلان
بر مزار زهرای اطهر است را
تبریک عرض مینمایم
سلام دوست عزیز
ممنونم که از به روز شدنت باخبرم کردی، مطلبت رو خوندم. چند بار، اما راستش از حوصله فهم من یه کمی خارج بود... خیلی خیلی خیلیییییی ممنونت می شم اگه یه کم به زبان ساده تر یه پی نوشت براش درج کنی. چون مطالبت واقعا کارآمد و زیباست، حیفم می آد که نفهممش...
باز هم ممنونم از لطف و حوصله ت.
سبز و پاینده باشی دوست من.
سلام
مطلب جالبیه.استفاده کردم.میشه در موردش گستردهتر حرف زد.ممنون که خبرم کردی.
بازم سر بزن.خوشحال میشم.شب خوش
سلام خوبی؟ مرسی که سر زدی
چه خبرا؟ مطلبت خیلی جالب بود مرسی
سلام رضای عزیز، ممنون از توضیحات کاملت.. مطالبت واقعا دلنشینه، ادامه بده.. من منتظر خوندن بقیه مطالبت هستم. پاینده باشی.
سلام رضا جان نمی دونی با نظرت چه حالی به من دادی اخه هنوز ده دقیقه نیست که من وبلاگم را درست کرده ام تو اولین کسی هستی که از وجود وبلاگم مطلع شدی امیدوارم همیشه به من سر بزنی ودر درست کردن یک وبلاگ خوب کمکم کنی چون من خیلی بلد نیستم ممنونتم
گفتم کجایت جویم ای ماه دلستان
گفتا قرار گاه من است جان دوستان
گفتم قرار گاهت در جان چرا کنی ؟
گفتا که تا نیابد از من کسی نشان
گفتم که رهنمون رهی باش پیش خویش
گفتا زچپ و راست تو بنگر به کشتگان
[گل]
آقا جان ! حیف نیست ماه شب چهارده پشت ابرهای تیره و پاره پاره پنهان بماند ، حیف نیست دیده را شوق وصا ل باشد ولی فروغ دیده نباشد ...
آنگاه که من در تو گم می شوم، تو در من پیدا
زمانی که تو در من گم می شوی، من در تو پیدا
این زمانی ست که (( من )) در ما گم می شود
و اینگونه است که ما در (( یک )) پیدا می شویم...
درود بر شما دوست نیک سرشت و ایرانیم
از اینکه بسیار دیر به تارنمایتان آمدم،از شما پوزش می خواهم و امیدوارم مرا بخشیده باشید.
نوشتار و حضور همیشگی شما را در تارنمایم دیدم و شما را در این پاسداشت دوستی بی همتا می ستایم و امید است لیاقت خود را به خوبی نشان دهم.
بر لب پرتگاه سبک بالان از گیسهای بهم تابیده ای در حال سقوطم و نگرانی سقوط و مرگ اشکها آزارم می دهد.
گویی که باید در زمان وداع اشکهایم را نثار جاودانگی یک ظهور شرمزده کنم....
بیایید تا در جشنمان غریبه نباشیم.
منتظر آمدنتان هستم،دست بر زیر چانه و در کوچه ای بی رهگذر.
پاینده و شاد و سربلند باشید تا بیکران.
قلمتان تا بیکران،جاودانه باد.
تا درود و دیداری دیگر بدرود
از زیستن خرسندم
چون فرصتی برای تکامل من است
به خویش عشق می ورزم
چون خدا عاشق من است
وبه دیگران عشق می ورزم
چون خدا عاشق آنان نیز هست
تو ای آشنا
بیا تا با هم ، زندگیمان را شاکر باشیم
سلام رضا جان، دیر به دیر آپ می کنی... خیلی منتظر بقیه مطالبت هستم، زودتر لطفا.... مرسییییییییییی..........
خوشحال میشم هر دفعه میام اینجا چون چیزهای جالب میخونم ... به من سر بزن لطفا
هر روز
با بیداری سپیده وخواب ستارگان
سفره نازک دلم را پهن می کنم
وآوازهایی را که در دل خوشگلم دارم
در آن می چینم
خدا میهمان من است
من سپیده می نوشم
وخدا
آوازهای دل خوشگل مرا
سلام وبتون زیباست و ساده .موفق باشید.