وقتی که اشتیاق با صلابت کلام همراه شود و پاکی و لطافت
دیر آشنا با تشخص با تلاش و سعی مستمر بدست آمده با هم
تلاقی یابند آنگاه می بینی که انفجاری عظیم رخ داده است.
دو یار قدیمی انگار همدیگر را در آغوش می گیرند.
و شاید این از راز های عشق دیر پا و قدیمی مرد و زن باشد.
این دیگر یک نیاز ناپسند نیست یک نیاز خوب و شیرین است.
و چه خوب که زن همچنان پاک و با لطافت بماند و مرد همچنان
در راه تشخص و قوام دادن آن گام بردارد.تا عشقشان همیشه تازه
تازه بماند.
نظر شما چیه؟
آری... ولی... این شرط لازم است اما کافی نیست...
...
و بالاخره به بار نشست نهال عشقمان... نهالی که ز خون دل سیرابش کردیم و از گرمای قلب هامان به آن گرما و نور بخشیدیم... بالاخره اشک ها و دعاهای شبانگاهمان... کمیل ها... توسل ها... به ثمر نشست و سهم یکدیگر شدیم...
یک سال و نیم در غربت و دوری برای هم سوختیم و برای هم عشق ساختیم... یک سال و نیم در غربت خویش با آدم ها بگونه ای جنگیدیم که قطره خونی از آنها نریزد اما خود خون دل خوردیم...
و براستی که زیباترین حادثه ی زندگی همین است...
...
شما را نیز ... صمیمانه... به جشن وصالمان فرامیخوانیم.
یا علی
دو یار قدیمی انگار همدیگر را در آغوش می گیرند
ولی لحظه ای پرشکوهتر از این نمی توانی بیابی
شعفی با عشق و اشک ..............
راستی آقا رضا سلام من که همیشه خدمت می رسم
خیلی زیبا بود
سلام به آقا رضای عزیز
امیدوارم خوب و خوش باشی .
به خاطره تاخیر چند روزم شرمندم یه مشکلی برام پیش اومده بود نمی تونستم بیام نت . ممنون که بهم سر زدی
مواظب خودت باش فعلا بای
" دلتنگی های من
هجوم تلخ لحظه ای ست
که تو ؛
میان ماندن و رفتن
هیچ کدام را برگزیده ای..."
سلام
خوبی ؟
چه قدر قشنگ نوشتی .... خیلی قشنگ ....
شاد باشی تا همیشه
از کجای قصه شروع شدی؟
از کدام باغ سیب باورت را چیدی؟
کجا حوای دل نازکت را دیدی ؟
سری به دشت مهربانی ها بزن
به حوالی سبز شدن ارزوهایت .......
به انجا که همصحبت شقایق ها شدی
و خواستی سهم دلت را بدزدی
خودت را می بینی!!!
که چه دستپاچه
ستاره ات را از ته اسمان می چینی
و ارام و پنهانی در نهانخانه قلبت
بزرگ می کنی......
چه زود پا می گیردو می شکفد
و از دیوار اجساس بالا می رود
تا میرسد به یک سپیده دم پر از لبخند
حالا پشت هر دری را که باز می کنی
خود عشق ایستاده!!!
با یک سبد غزل و یک بغل ستاره
تا تو همنشین غزل های بارانی
و همسفر ستاره های رویایی شوی
و سپیدی عشق فقط در خلوت تو باشد