جهان رابطه ها

جهان رابطه ها به وسیله توی جاویدان به هم پیوسته و متصلند

جهان رابطه ها

جهان رابطه ها به وسیله توی جاویدان به هم پیوسته و متصلند

این پست اما پستی عجیب بود برای من

 

این پست اما پستی عجیب است انگار. عجیب است و در عین حال ساده ، غریب است اما دیر

 

آشنا را.

و گویی کس دیگری مثل علامه محمد اقبال لاهوری نمی توانست در همان کتاب " باز سازی اندیشه دینی" واژه ای کوتاه که دو حرف بیشتر ندارد و همان "من" بشری است و گویای همه چیز درباره انسان و مسئولیت های اوست ؛ در گفتار خود بکار برد و تکلیف همه را مشخص کند .  براستی دیگر بهانه ای برای ایستادن و بی تحرکی نداریم. آن چه را که باید تمام و کمال داریم. و فقط وظیفه مان پاسداری و آگاه شدن از آن  و سوار شدن بر بال لطیف عمل است.

نمی دانم شاید برخی  آن را در حد نظرات فلسفی صرف بدانند.ولی نظر من این است آن که راه کشف و شهودش را از کتاب آسمانی باز می کند دیگر سخنش در دایره مفروضات و نظرات نمی ماند و عین حقیقت است.

 

علامه به ما یادآوری می کند که :

 

سرنوشت نهایی بشر هر چه که باشد ، مسلما آزادی کامل ناشی از محدودیت را به صورت بالاترین حالت سعادت بشری نمی نگرد. "پاداش مستمر " بشر عبارت از رشته تدریجی او در :تملک نفس  ،  منحصر به فرد بودن  و میزان فعالیتش به عنوان یک " من " می باشد .

حتی رویداد " کن فیکون شدن عالم " که بلافاصله بعد از آن ، روز داوری است ؛ نمی تواند بر آرامش کامل یک " من " که بالندگی تمام یافته  تاثیری داشته باشد .

" و در صور دمیده شود و هر که در آسمانها و زمین است ، جز آنکه خدا خواهد بیهوش شود."

چه کسی می تواند از این قاعده مستثنی باشد ؟ جز آن کسی که به عنوان یک "من"  به همان بالاترین میزان فعالیت رسیده باشد. اوج این تکامل زمانی فرا می رسد که "من " متناهی ، حتی در حالت تماس رویارو با "من" فراگیر ، کاملا  قادر به تملک نفس خویش باشد. به همان صورت که قرآن درباره رویت پیامبر (ص) از "من" نهایی بیان می دارد :

" نه دیده او خیره گشت و نه منحرف شد "

آرمان انسان کامل در اسلام  چنین است . در این مورد تعبیری زیباتر از آنچه که یک بیت شعر فارسی در مورد تجربه اشراقی پیامبر اکرم (ص) بیان می دارد ، در هیچ کجا نمی توان یافت :

موسی ز هوش رفت به یک جلوه صفات                تو عین ذات می نگری ، در تبسمی

از نظر علامه اقبال لاهوری :

حتی بهشت هم جای آرمیدن نیست . زندگی یگانه و پیوسته است . انسان برای دریافت حالات اشراقی همیشه تازه  ، از حقیقتی نا متناهی که " هر روز به کاری است " مدام پیش می رود  .

و آنکه اشراق الهی را دریافت می کند ، صرفا منفعل و اثر پذیر نیست . هر عملی از یک "من" آزاد وضعی تازه می آفریند ، و بنابراین فرصتهای بیشتری برای ظهور "من خلاق " پیش می آورد .

نظرات 2 + ارسال نظر
نینا چهارشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:13 ب.ظ http://http://yerahgozartanha.blogsky.com/

سلام

سایت قشنگی داری با تبادل لینک موافقی ؟؟؟؟؟

ممنون که به سلیت من سر زدی امیدوارم بازم تو سایت شما رو ببینم.

ر- ف جمعه 11 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:50 ب.ظ http://mod-roza.blogfa.com

از لطف شما ممنون و سپاسگزارم. امیدوارم حاصل تلاشم برای شما مفید واقع شده باشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد