هنوز در این راز سر به مهر مانده ام و در عجبم
که هر بار خواستم با این جان خسته
که می گویم حال شاید توان و انسجامش بیشتر شده
نمایشی از بالیدن و رهایی به اجرا گذارم
هیچوقت نشد که نشد
مثل مرغی که یک بالش کم توان است
نمایشی شد نازیبا با بیم هر آن افتادن
اما وقتی که بال عشق با مهرورزی بی آلایشی قوت گرفت
آنچنان نمایشی از آب در آمد که بیا و ببین
چه زیبا
چه تماشایی
انگار که مطلوب آن یگانه بود.