یا لطیف
دوباره پیشم آمد
می دانستم که می آید
اول بار من به نزد او رفته بودم
تشویش عشق را در نگاهم دیده بود
من به دنبال عشقی ناب و پوینده بودم
که پروردگار نیز از آن راضی و خشنود باشد
می دیدم که در نگاه او نیز عشق کودکانه نیست
و آمدنش از روی اشتیاق فراوان است
از من خواست که در ادامه راه و در زندگی نیز با او باشم
گفتم افسوس
تو نمی دانی که این روزگار بی رحم است و خوبها را کمتر به هم می رساند؟
اما چون برایم خیلی عزیزی از خدا می خواهم
آنکه با تو در زندگی همراه می شود لااقل بی آزار باشد و سد راهت نشود
و اگر بگویم آنکه برای دینداری ارزش قائل است دارای این ویژگی است
بیراه نگفته ام.
در حالیکه سرش پایین بود و من نمی دیدم اشکهایش را
گفت :به چشمانم بنگر این گریه ها که می بینی هیچکدامش از من نیست
گناه من نیست که سراپا اشتیاق در برابرم ظاهر شدی
و از دل خودت گفتی و گاهی از دل دیگران
و چه خوب هم گفتی .خوب حالا بگو من چه کنم؟
گفتم: تو فکر می کنی ما با هم نیستیم
چرا که او خود عاشقان کویش را یاری می کند تا
مرزهای زمان و مکان را در نوردند و زمان و مکان برایشان بی معنی شود.
این را که گفتم کمی آرام شد گر چه خودش هم قوی بود و منتظر تلنگری
دوباره موجی سهمگین نمی دانم از کجا آمد و ما را با خود برد
گفت که ساحل آرامش بر شما حرام است حرام.
سلام...وبلاگ قشنگی داری...
قشنگم می نویسی...
بازم سر بزن...
سلام فشنگ بود بازم بهم سر بزن
سلام
اقا رضا
منظورتون چی بود نفهمیدم
از اینکه به خانه ما هم سری زدین تشکر
سلام .
جالب بود .
ممنون که به من سر زدید
ممنونم از دعوتتون...اگر صفایی هست از حضور دوستانه
مرسی که به من سرزدی حتما
سلام وبلاگتون قشنگ بود بخصوص این مطلب دوم.
امیدوارم موفق باشید.
از این که سر زدین ممنون باز هم از این کارها بکنین.
سلام
وبلاگ فوق العاده ای داری
سلام
خوشحال شدم که بهم سر زدی ؛وبلاگ بسیار زیبایی داری
پیش ما بیا
آره . میشه گاهی وقتا مفهوم زمان و مکان از بین بره . اما فقط گاهی وقتا ...
اما گاهی اونقده به هم می ریزی که دلت می خواد تمام فاصله های زمانی و مکانی رو طی کنی تا فقط یه بار دیگه ببینیش .
سلام. متن جالبی نوشتی بازم سر بزن
سلام
مرسی که به ما هم سر زدی
متن قشنگی بود
وبلاگ خوبی هم داری
اگه دوست داشتی بیا تبادل لینک کنیم
خبرش رو بده
با سلام.
بی شک هر کس به شیوه ی خودش شعر می سراید البته شعر زندگی هرکس با دیگری تفاوت دارد لکن تقریبا مانند هم هستند به یک معنا یعنی به دنبال آرامشند.
اما آرامش که در زندگی من موج می زند شما را نمی دانم؟؟؟
امیدوارم به آنچه که معبود صلاح می داند برسید...
در پناه حضرت دوست مئفق باشید.
سلام...وقتی خوندم خیلی دلم گرفت...! اما واقعیت هم همینه...ساحل آرامش بر ما حرام است...حرام...
زیبا بود...موفق باشی!
سلام
هیچ کس اشکی برای ما نریخت
هر که با ما بود از ما می گریخت
چند روزی هست حالم دیدنیست
حال من از این و آن پرسیدنیست
گــــــاه بر روی زمیـن زل می زنم
گاه بر حافــــــــظ تفــاءل می زنم
حافــــــــــظ دیوانه فـالم را گرفت
یک غـــزل آمد که حالم را گرفت:
ما زیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
سلام
...که عشق آسان نمود ولی افتاد مشکلها...
انشاءالله هر چی که هست خیر باشه و خوبی...
ممنون که اومدی. یاحق!
سلام ممنون از حضور پر مهرتان ....
www.rap-xybeat.blogfa.com ((bia2sh
گر کسی وصف او ز من پرسد
بیدل از بی نشان چه گوید باز
عاشقان کشته گان معشوقند
بر نیاید زکشتگان آواز
ممنون از زحمت حضور
شاد زی
سلام دوست عزیز
ساحل ارامش بر شما حرام است ؛ حرام
زیبا بین و زیبا نویس
چقدر واقعی ست این مکالمه ....نه؟
موفق باشی
سلام. خوبی. مرسی که نظر گذاشتی. وبلاگ شما هم عالیه. اگه مایلی بیا تبادل لینک کنیم. من لینک تو رو گذاشتم. شما هم لینک منو بذاری ممنون می شم. موفق باشی.
تو دوری از برم دل در برم نیست
هوای دیگری اندر سرم نیست
به جان دلبرم کز هردو عالم
تمنای دگر جز دلبرم نیست
سلام
ممنون از حضورت
وبلاگ خوبی داری
امیدوارم موفق باشی.
سلام من میخوام وبت رو لینک کنم اجازه هست؟
سلام دوست عزیز
من متنهای عاشقانه ات را بیشتر می پسندم
انچه از زلالی دلت برمی اید
عاریتی نیست و دلنشین است
اگر همینگونه متنها را بنویسی برای خود مجنونی می شوی در این وادی گم کرده لیلی...
به قول سهراب: کجا نشان قدم ناتمام خواهد ماند و بند کفش به انگشتان نرم فراغت گشوده خواهد شد؟ کجاست سمت حیات؟ من از کدام طرف می رسم به یک هدهد؟
سلام ممنونم که به وبلاگم سر زدید و نظر گذاشتید امیدوارم دوباره بیایید
به سان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند رونده باش
امید هیچ معجزی به مرده نیست زنده باش
وبلاگ قشنگی داری. موفق باشی
مرا به خلسه می برد نگاه اسمانی تو
به اب و ایینه می برد سرود مهربانی تو
منم که غرقه می شوم میان ارزوی تو
مرا چه تشنه می برد امید بارانی تو
سلام
راستش می خواستم دیگه ننویسم نشد نتونستم...
.
در گذرگاه زمان
خیمه شب بازی دهر
با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد
عشق ها می میرند
رنگ ها رنگ دگر می گیرند
وفقط خاطره هاست
که چه شیرین و چه تلخ
دست ناخورده به جا می ماند
.
.
دلت شاد