-
هنوز در عجبم...
پنجشنبه 11 مردادماه سال 1386 12:53
هنوز در این راز سر به مهر مانده ام و در عجبم که هر بار خواستم با این جان خسته که می گویم حال شاید توان و انسجامش بیشتر شده نمایشی از بالیدن و رهایی به اجرا گذارم هیچوقت نشد که نشد مثل مرغی که یک بالش کم توان است نمایشی شد نازیبا با بیم هر آن افتادن اما وقتی که بال عشق با مهرورزی بی آلایشی قوت گرفت آنچنان نمایشی از آب...
-
مهرورزی
پنجشنبه 11 مردادماه سال 1386 12:51
« هنگام مهرورزی ، در اندیشه نیایش ذات ملکوت و مراقبه و آن هستی بخش بی همتا باشید. در گاه مهرورزی احساستان را مشتعل کنید، و دیگرگونی پذیرید و به رقص آیید و نوای شادی سر دهید. باید که جای مهر ورزی را نیایشگاه خود کنید و چون راز مقدس حر متش نگاه دارید و شتابان در پی فرجامش نباشید. ژرفتر در آن درون شوید و با وقار و متانتی...
-
در مکتب علامه اقبال لاهوری
پنجشنبه 11 مردادماه سال 1386 12:44
علامه اقبال لاهوری را من به داشتن دانش و حکمت فراوان نمی شناختم.نمی دانستم چرا لقب علامه به او داده اند.در دبیرستان تنها او را به عنوان اندیشمند و بیدارگر اسلامی معرفی کرده بودند.تا اینکه پنج سال پیش یک روز که از محل خدمت سربازی بر می گشتم در خیابان ناصر خسرو در یک کتابفروشی قدیمی که چندین کتاب هم جلو مغازهاش چیده بود...
-
این پست اما پستی عجیب بود برای من
پنجشنبه 11 مردادماه سال 1386 12:40
این پست اما پستی عجیب است انگار. عجیب است و در عین حال ساده ، غریب است اما دیر آشنا را. و گویی کس دیگری مثل علامه محمد اقبال لاهوری نمی توانست در همان کتاب " باز سازی اندیشه دینی" واژه ای کوتاه که دو حرف بیشتر ندارد و همان "من" بشری است و گویای همه چیز درباره انسان و مسئولیت های اوست ؛ در گفتار خود بکار برد و تکلیف...
-
امام علی(ع)نمونه ای که داریم
پنجشنبه 11 مردادماه سال 1386 09:31
آن مطلقی که علی بن ابیطالب (ع) را به اوج قدرت انسانی رسانده است چیست ؟ در تفسیر این مطلق هم می توانیم راه کوتاه را در پیش بگیریم و هم راه دراز را. ولی ما در اینجا را کوتاه را انتخاب می کنیم : «من در نمایشگاه بزرگ هستی جلوه گاهی از هستی آفرینم ، شعاعی از آن هستی آفرین بر من می تابد .درک می کنم که هر اندازه که سطوح و...
-
حسرتهای زندگی
پنجشنبه 11 مردادماه سال 1386 09:24
امروز صبح از بزرگان خواستم تا طلیعه آفتاب مرا همراهی کنند و از حسرتهای زندگی در گوشم نجوا کنند.آنچه از صحبتشان بر می آمد این بود که: حسرتهای ما شاید کلیتی داشته باشد به اندازه کلیت حیات که هیچگاه به یک یا چند چیز محدود نمی شود. اسرارآمیز باشد به اسرارآمیزی رازهای نهان زندگی که همواره ما را به خود مشغول داشته و به...
-
عشق و شریعت
جمعه 5 مردادماه سال 1386 11:05
یا لطیف و ایندو زندگی مشترکشان را به تازگی است که آغاز کرده اند. از این که توانسته اند خود را از چنگال معیار های من درآوردی خود یا جامعه شان رهایی دهند یا که آزاداندیش بوده اند ؛ بگذریم ؛ لیکن حالا با همند. خداوند به آنها لطف کرده به آن میزان از بلوغ رسیده اند که عشقشان از درون در جوشش است ، آنقدر زیاد که آنرا به هم...
-
قصه عشق
سهشنبه 2 مردادماه سال 1386 14:57
یا لطیف دوباره پیشم آمد می دانستم که می آید اول بار من به نزد او رفته بودم تشویش عشق را در نگاهم دیده بود من به دنبال عشقی ناب و پوینده بودم که پروردگار نیز از آن راضی و خشنود باشد می دیدم که در نگاه او نیز عشق کودکانه نیست و آمدنش از روی اشتیاق فراوان است از من خواست که در ادامه راه و در زندگی نیز با او باشم گفتم...
-
حکمت و فلسفه هم مثل شعر زیباست...
دوشنبه 1 مردادماه سال 1386 10:54
یا لطیف دوستان عزیز مطالبی که در این وبلاگ می آید شاید رنگ و بوی حکمی و فلسفی داشته باشد ولی کم از زیبایی شعر را ندارد. مقصود این بود که که با نگاه کل گرایانه به زندگیمان مسائل اساسی آن هم مثل عشق و جایگاه و نقش انسان در این دنیا و رفتار او مورد بازبینی و بررسی بیشتر قرار گیرد. تا ما حتی عشق های این دنیائیمان را هم...