جهان رابطه ها

جهان رابطه ها به وسیله توی جاویدان به هم پیوسته و متصلند

جهان رابطه ها

جهان رابطه ها به وسیله توی جاویدان به هم پیوسته و متصلند

رویا و واقعیت ها

وقتی رویای تو مربوط به یک واقعیت هستی است ؛ دیگر رسیدن به آن واقعیت اهمیت ثانوی دارد. 

درباره اشتیاق تو شدن

تو کیست ؟ اشتیاق تو شدن چه معنایی دارد؟  

این عبارتی است که مارتین بوبر بکار می برد و در عین زیبایی؛ کلی و اسرار آمیز هم هست. 

ولی در همین حد میتوان گفت که فرد در نتیجه تلاشها و رابطه های بسیارش با خدا و  

دیگر انسانها و واقعیتها و همین طور واقعیت های معنوی است که به مقام تو می رسد ؛ 

و دیگران او را به معنای واقعی تو میخوانند در نوشتارو کلامشان این تو خواندن بیشتر ظاهر میشود.و فرد وقتی با کسی که به مقام تو رسیده و خوب رشد کرده رابطه برقرار میکند ؛ 

خودش هم وقتی میبیند این امکان را دارد که به مقام تو برسد پر ازاشتیاق می شود و  

به وجد می آید. 

دوست داشتم توضیح کوتاهی در مورد واقعیت معنوی بدهم و آن اینکه چیزهایی مثل نیروی جنسی ؛ حتی خود سکس که یک واقیعیت است که ظاهر و باطن دارد؛ ازدواج و یا بعضی افراد؛مثل امام حسین (ع)  ؛به صورت یک واقعیت معنوی در برابر ما ظاهر میشوند و ما بسته  

به حس و آمادگی درونمان می توانیم با این واقعیت ها رابطه برقرار کنیم.

از دل(۱)

گاه شنیده می شود که وبلاگ می نویسیم تا تخلیه شویم ولی جدا از هر دیدگاهی  

وبلاگ نویسی نمونه بارز عمل خالص و بدون مقصود است که در آن فاعل چندان نقشی ندارد.

از رابطه سازی ها(۱)

عشق زن ریشه دار و ازلی است و خیلی نزدیک به آنچه خداوند از اول بین زن و مرد قرار داده . 

عشق زن پاک و خالص است هر بار که میگوید تو  به یکباره خود را در کنار عشقش در جهانی دیگر میبیند. زن با تمام وجود عشق می ورزد برای همین بی وفایی را بر نمی تابد چون زبیاترینها را هدیه کرده و چیزی جز زیبایی نمی خواهد.
زن شاید به یک رابطه متقابل راضی باشد چون میخواهد در کنار دیگری ببالد ولی مرد گاهی برایش داشتن تناسب و هماهنگی مهمتر میشود .مرد وقتی میتواند اینگونه رفتار کند که احساسش را هماهنگ تر کند و بخواهد که یک زن را خوب بشناسد. 

۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
 

رابطه سازی با برقراری رابطه فرق دارد و عمیقتر و سخت تر است و یاری خداوند را می خواهد.

سریال های ما کجا آنها کجا!

آمدم تا سال نو را به همه ایرانیان و دوستانم تبریک بگم و سال پر برکت و پرباری برایشان 

آرزو کنم. 

و از طرفی پیشنهاد کنم که سریالی را که با نام روزهای زندگی از pmc family ساعت 9 شب  

پخش می شود اگر تونستید ببینید . به روابط انسانی و خانوادگی خوب و دلنشین می پردازد. 

من ندیدم سریال از خودمان که به این خوبی این روابط را باز کند .جدای از این که متاسفانه 

 میبینم در سریال هایی مثل پایتخت قومیت ها و لهجه ها را مسخره میکنند.

از درد تا شوق

خدواند انسان را با درد و رنج آفرید و آن را وسیله رشد و به کار انداختن نیروها و تقرب به خویش  

قرار داد. 

از درد گفتم و نمی دانم چرا به گمانم شمار انسانهای بی درد رو به فزونی است. انسانهایی  

که  نمی خواهند هیچ دردی داشته باشند حتی برای مدتی محدود .نمی خواهند با هیچ چالشی روبرو شوند.

انسانها بسته به نوع نگاه و میزان آگاهی و رشد شخصیتشان درد های مختلف دارند ؛ مثلا آقا محمود خودمان  درد و دلمشغولیش حفظ جایگاه سیاسی و انرژی هسته ای است ؛ خدا کند 

 که وضعیت بیکاری  و زندگی شرافتمندانه انسانها نیز دغدغه اش باشد. 

انسانهایی را می بینی که ظاهرا هیچ دردی ندارند ؛ زن خوب و یا شوهر خوب فرزندان خوب و  

کار مناسب ؛ ولی هنرمندند و درد و غم های متعالی دارند و می آفرینند که باعث رشدشان میشود. 

اگر درد نبود انسانهای با دردهای مشترک هم مقابل هم قرار نمی گرفتند و تنها می ماندند.  

ما بعضی دردها را بد میدانیم و بر نمی تابیم ؛ مثلا مدتی با مرد یا زنی زندگی کرده ایم  که  

مناسب ما نبوده است ؛ ولی اگر خوب ببینیم می بینیم اینها بد هم نبوده و حتی لازمند ؛ وگرنه  

چگونه قدر مرد یا زن خوب را میدانیم. 

اگر رویا نبود...

اگر رویا نبود براستی چقدر بد بود. 

اگر رویا نبود ؛ رابطه سازی های ما هم شاید عقیم می ماند. 

اگر رویا نبود  خیلی چیزها را هم نمی توانستیم درک کنیم.  

اگر رویا نبود تحمل سختیهای روزگار بسیار سخت می شد. 

اگر رویا نبود تصویری هم از انسان کامل نداشتیم. 

اگر رویا نبود ضعفهای دیگران بسیار بزرگ برای ما جلوه میکرد و کل آدمها را نمی دیدیم.

اگر رویا نبود به عمق مفاهیم ظریف و دقیق نمی رفتیم. 

اگر رویا نبود حضور کسی را که از ما دور است حس نمیکردیم.

درباره چیستی انرزی جنسی و سکس

انرژی جنسی و سکس از جمله چیزهایی است که هر چه درباره آن بگوییم ؛ گویی همچنان

راز آلودمی ماند ؛جذابیت و زیبایی ان هم شاید برای همین است.

اشو می گوید: انرزی جنسی انرژی خدایی است و لذا تقدس دارد. مثل همه انرژی های دیگر

قابل تبدیل به انرژی های بهتر برای انسان است و همینطور انسان میتواند برای آگاهی های برتر

از آن استفاده کند ولی در مرحله اول باید آن را به عنوان یک چیز طبیعی بپذیرد و از دشمنی با

آندست بر دارد.

این چیست بالاخره که گاه به انحراف همجنسگرایی می افتد ؟ این بلاخره چه کششی است؟

به نظر میاد که حتی همجنسگرایان هم به نحوی طالب انرژی و از خود بی خود شدنهایش هستند.

به قول اشو این سکس نیست که در ذاتش عطش برانگیز است ؛ بلکه انسانها دوست دارند برای مدت کمی هم که شده به این بهانه از افکارشان خالی شوند و پا به بی نفسی و بی زمانی

بی مکانی بگذارند.

البته بر اساس آنچه اشو میگوید وقتی زن و مردی که نیمه هم به حساب می آیند و احساس

عشق دارند به هم نزدیک می شوند ؛ احساسات کاملتری را تجربه میکنند و زیبای سکس را به

طور کامل حس میکند ؛ همینطور سکس باعث میشود که عشق و یکی شدن را بیشتر درک کنند.

مردان تاریخ ساز

تاریخ را دوست دارم به خاطر مردان تاریخ سازش ؛ سیاست را دوست دارم آنقدر که

بی تفاوت نباشم و از اطرافم آگاه باشم ؛ اقتصاد را دوست دارم آنقدر که سرم کلاه نگذارند ؛

جامعه شناسی را دوست دارم چون میان جمع حس های خوب و عجیب و غریبی دارم.


--------------------------------------------------------------------

ما که نفهمیدیم بالاخره در انتخابات تقلب شد یا نه ولی آقامون صحبت میکردند فهمیدیم به کی

باید رای بدیم.

ما نفهمیدیم آقا گفتند مردم در انتخابات به کسی رای دادند که شعارهای دینی میداد ؛موسوی

مگه چه شعارهای غیر دینی میداد.

ما نفهمیدیم رسانه ملی میگه پسر شاهم اومد از موسوی حمایت کرد و موسوی باهاش مرزبندی نکرد ؛ حالا پسر شاه مگر چه عددی است که موسوی بیاد باهاش مرزبندی کنه.

ما نفهمیدیم تو این مملکت چرا اینقدر کینه شتری هست.

آقامون گفتند دوست و دشمن را قاطی نکنید اصلا دیگه نفهمیدیم و دوست و دشمن را قاطی کردیم.

حسین (ع)

تو همان است که وقتی قلبا صداش میزنی ؛ پر از شور و وجد و همینطور تعهد و تکلیف میشوی ؛

حسین (ع) فقط نامش برای هر کسی همه اینها را به همراه می آورد.

 

ارزش یک نیمه

طی این طریق بی یار و همسفر نمی شود ؛ حالا میخواد مارتین بوبر باشی یا اریک فروم  

یا وین دایر یا ... 

------------------------------------ 

دو نفر را نیمه هم میگویند که اشتراکات روحی و نگرشی زیادی داشته باشند .کاش اگر این 

مساله برایشان ثابت و مسجل شد قدر هم را بدانند . روزگار اگر حتی آنها را از هم جدا کرد  

به مدد این وسایل ارتباطی با هم باز بتوانند رشد کنند.  

--------------------------------------------------- 

این همه تمنای ماندن ها و گفتن «نرو ها» برای این است که رابطه عشق اساسا زیباست  

دو نفر که با هم آشنا و رو برو شده اند ؛ شاید آنقدر زیبا و زیبا بین نشده اند و شاید نگرشهای  

خاصی داشته باشند و شاید هم یکی به این نتیجه میرسد که با طرف دیگر به اندازه کافی  

اشتراکاتی ندارد ولی طرف دیگر هنوز به این نتیجه نرسیده است .ولی زیبایی رابطه عشق همیشه سر جای خودش هست و بین هر دو انسانی برقرار میشه آنجا که حتی با نگاههای  

هم به واقعیت های جهان میگویند: آری

اشتیاق تو شدن

خوب که ببینی در عمق وجودت اشتیاق وافری برای تو شدن داری هر چند بار ها و بارها از یادت بره.

                                      --------------------------------------------

انسانهایی که با ما رو برو میشوند می آیند و می روند .جریانهای رابطه ای بسیاری شکل میگیرد و

هر کدام تاثیراتی دارد. در این میان آگاهی از یک عنصر است که داره کم کم زیاد میشه .

عنصری که در تمام رابطه ها همچون شریک ثابتی حضور دارد عنصر من است.

این عنصر که طی مدت مدیدی حضور ثابت و مستقلی ندارد و در رابطه ها بیشتر خودش را

ظاهر میکنه هنوز تو نیست (هنوز قابلیت این که دیگران هم آن را تو بخوانند به طوری که باعث رشد شکوفاییشون بشه پیدا نکرده) ولی بالاخره یک روزی خود را از وصل به هر تویی آزاد و رها میکنه

و از آن به بعد هم آنطور که بایسته وشایسته است با خودش رابطه سازی میکنه. این واقعا یک

نقطه عطف در زندگی هر کس هست.

                                                                                        رضا و مارتین

                                                                                                          



جهانی از رابطه ها

گفت : تو که دیگه ازدواج کرده ای پس دیگه چرا اینقدر رابطه ها برات مهمه؟ 

در جواب میگم : البته ازدواج و زندگی مشترک مقوله ای جداست ؛بیشتر از هر چیز دیگه ای  

جدی است انگار .قبل از شروع آن اگه نگاه عشق وجود داشته باشه و پس از آن اگه ظرافت ها 

حفظ بشه و دو طرف به تعهداتی پایبند باشند ؛جایی است برای تو گفتن ها و تجربه چیزهای  

خوب .بیشتر از هر چیز صبر و گذشت هر دو طرف را میطلبه . ولی اگه تعهدات قلبی از سوی هر  

کدام کمرنگ و نادیده گرفته بشه ؛ میشه یک چیز معمولی و حتی ناخوشایند. 

از این مقوله که بگذریم بالاخره این وبلاگ و دنیای مجازی احساس میکنم که من را به  

جهان رابطه ها وصل میکنه .افراد زیادی اینجا یادگارهایی از خود به جا گذاشته اند. نوشته های  

آنها به نحوی نماینده شخصیتشان هستش. و از آنجا که هر فردی هم منحصر به فرده آن  

مطالب را که میخونی با آن شخصیت منحصر به فرد رابطه برقرار کرده ای.  

مارتین بوبر هم عبارت درست و بجایی را بکار برده و ما واقعا در جهانی از رابطه ها زندگی 

 میکنیم که بوسیله خداوند این رابطه ها بهم پیوسته و متصل هستند.

وابستگی خوب است یا بد؟

از یک معنا وابستگی خوب است؛ چون انسانهایی هستند خودساخته و رشد یافته که شایسته رابطه سازی و تو گفتن های ما هستند. وقتی انها را با تعهد و قلبا صدا میزنیم ؛خودمان رشد میکنیم ؛ اگر خلق و خوبی هم دارند از آنها تاثیر میگیریم. به نظرم این وابستگی بد نیست چون  

با با یه لطافتی رشد خود را وابسته به فرد مقابل می کنیم. 

وابستگی موقعی بد می شود که خود را و امکانات خود را فراموش کنیم و همه دلخوشی ما   

طرف مقابل شود .همه سرخوردگی های ما هم از اینجا ناشی میشود و دوست نداریم که  

فرد مقابل هیچ موقع از ما دور شود ؛ غافل از اینکه اگر به خودمان خیلی نزدیک شویم ؛ این 

 دوری  خودش موهبت است و سر آغاز عشق و تو گفتن ها دوباره.

چند جمله

عجیب نیست ؟ یکی دلخوش است به آنچه آرزو و دست نیافتنی است و یکی دلگیر از آن.


برای رابطه باهرچیزی یا کسی باید خصوصیاتی که می شود به اونسبت داد را حتی برای مدت کوتاهی کنارگذاشته و فراموش کنیم تا با خودش روبرو شده ؛رابطه واقعی برقرار کنیم.


آزادی بارزترین ویژگی انسان است ؛ برای آن است که هیچ کودکی مدت زیادی در آغوشت

نمی ماند ؛ و یکی را می بینی که نگاه محبت و عشق را بالاخره می یابد هر چند بر اساس

قرار داد های بشری تحت تملک یا اسیر کسی باشد.




زندگی

زندگی گنجینه ای گرانقیمت است ؛ ولی ما هیچ کاری به جز هدر دادن ؛ اسراف و بر باد دادنش  

با آن انجام نمی دهیم . 

حتی پیش از این که بدانیم زندگی چیست ؛ آن را هدر داده ایم. 

زندگی بدون تجربه آن چیزی که در آن نهان بوده ؛ به پایان می رسد ـ چه رازی ؛ یه سری شاید؛ 

چه بهشتی ؛ چه سروری ؛ چه رهایی.    «اشو»

عشق و علاقه

بین عشق و علاقه تفاوت است ؛ اما بین عشق معمولی و عشق روحانی تفاوتی نیست . 

عشق اصلا روحانی است ؛ من شخصا با عشق معمولی برخورد نداشته ام .چیز معمولی؛  

علاقه و دوست داشتن است . 

عشق هرگز معمولی نیست .نمیتواند معمولی باشد؛ عشق ماهیاتا غیر معمول است ؛ 

متعلق به این دنیا نیست. 

وقتی به زن یا مردی میگویید « من عاشق تو هستم » به او دارید میگویید « فریب جسم تو  

را نمیخورم ؛ هدفم خودتی .جسم تو ممکن است پیر و فرسوده شود ؛ ولی من تو را دیدم ؛ وجود بدون جسم تو را.آن قلب وجود تو را دیدم ؛ قلبی که کانون ملکوت و الوهیت است»  

                                     ----------------------------------------

 روابط خودتان را تبدیل به یک پدیده مقدس کنید .اگر چنین نباشد پس بدان که این عشق  

نیست ؛ امکان ندارد .رابطه عاشقانه یک چیز قبیح نیست .آیا هرگز نسبت به محبوبتان 

 احساس  تکریم و ستایش کرده اید؟ 

در حضور معشوق و محبوب احساس ستایش کنید .اگر نتوانی تقدس را در وجود محبوبت ببینی 

؛ پس این تقدس را در هیچ کجا نخواهی دید. 

اگر بتوانی خدا را در معشوق حس کنی ؛ دیر یا زود او را در همه جا حس خواهی کرد - زیرا  

همین که این باب برای اولین بار گشوده شود ؛ همین که نظری به خدا در هر شخصی بیاندازی  

؛ دیگر قادر نخواهی بود که این نظر را فراموش کنی.و به همین علت ؛ آنوقت همه چیز تبدیل به  

دری برای ورود می شود. 

 

                                                                                  «  گزیده از گفتار آچاریا »  

رابطه های ما

مارتین بوبر میگوید : کسی که میگوید «تو »هیچ هدف و نتیجه خاصی را در نظر ندارد و لذا  

درون رابطه قرار میگیرد.  

در این جمله کوتاه نکات ظریفی است که باید به آن توجه کرد بویژه در مورد روابط زن و مرد  

که ما  آن را بسیار پیچیده و قامض کرده ایم. 

بله ما آنقدر بد رفتار کرده ایم که شریعت به ما بدبین شده ولیکن گمان نمیکنم که شریعت  

هیچگاه مخالف روابط سالم و زیبای انسانی باشد. 

نظر شریعت تا آنجا که میدانم اینست که این روابط به خلوتها و هوسها کشیده نشود .ولی ما 

در روابطمان اگر اینها را هم نداشته باشیم بیشتر مایلیم بیشتر نقش عاشق و یا معشوق را  

بازی کنیم و یا اینکه روابط ما زود رنگ وابستگی میگیرد. 

ما هیچگاه نمیخواهیم بازیگران خلاق روابط زیبای انسانی باشیم و در روابطمان همه چیز  

یافت میشود جز خلاقیت در همکلامی و حس رشد یافتن و درک مفهوم کلی رابطه عشق  

که هیچگاه کسی نمیتواند ادعا کند من رابطه عشق را فقط با یک نفر درک کردم. 

ولی براستی چه چیز مانع تو گفتن های واقعی ماست ؟آنچه به ذهن من میاد اینست که  

بقول مارتین بوبر ما در رابطه هامان دنبال رفع نیازی هستیم و انگیزه هایی داریم لذا نمیتوانیم 

ناب و خالص و با تمام وجود کسی را تو خطاب کنیم و دیگر اینکه ما در روابطمان خصوصیاتی 

که به نظرمان خوب یا بد میاد در نظر می آوریم و همین مانع برقراری یک رابطه که مفید و 

سازنده باشد میشود . 

در مجموع اگر ما انسانها با کل یکدیگر به عنوان موجودات الهی که در حال رشد هستیم و به  

یکدیگر تاثیر میگذاریم  و بیشتر خوبیهای یکدیگر را ببینیم رابطه های خوب و زیبا هم با هم  

برقرار میکنیم.    

آری انسان انسان است و هیچ انسانی را نمی توان با خصوصیاتش شناخت و باهاش رابطه 

 برقرار کرد.

در پایان کلام باز هم جملات بیادماندنی مارتین بوبر را در اینجا می آورم: 

 

تا زمانی که عشق کور است ؛ یعنی کل یگانه انسان رو در رو را نمیبیند ؛ هیچ نوع  

رابطه ای راهم برقرارنمی کند. 

کینه و نفرت همیشه کورند ؛ چون همیشه فقط جزیی از یک انسان را میتوان مورد کینه 

و نفرت قرار داد. 

کسانی که در مقام مخاطب و روبرویی با کل یک انسان ؛ باز هم مجبور می شوند او را نفی  

کنند ؛ کینه و نفرت نمی ورزند ؛ از توگویی های واقعی ناتوانند. 

انسانی که نمیتواند انسان رودر روی خود را تو خطاب کند ؛ یعنی نمیتواند او را تایید کند 

و بپذیرد. در این شرایط او مجبور میشود که یا خود را نفی کند و یا مخاطب خود را. 

در هر حال ؛ کسانی که کینه توزی میکنند و نفرت میورزند؛ به رابطه سازی نزدیکترند تا 

کسانی که نه کینه توزی میکنند و نه عشق میورزند.  

جهان رابطه ها

جهان رابطه ها ؛ هیچگونه به هم بستگی زمانی و مکانی به خود نمی گیرد . 

جهان رابطه ها از طریق توی جاویدان ؛ به هم بسته و یگانه می شود ؛ آنچنان که گویی توی جاویدان مرکز دایره ای است و تمام رابطه ها ؛شعاع آن.

در جریان رابطه با خدا و رودر رویی با توی جاویدان ؛ تمام آنچه در جهان اوها ارزشمند محسوب می شود ؛ بی اهمیت می شود. 

به دلیل توی جاویدان است که لحظه های جدا جدا و منحصر به فرد رابطه ها مرتبط و متصل  

می شوند و جهان یگانه و زنده تو را ؛ به وجود می آورند.

به دلیل توی جاویدان است که جهان تو می تواند شکلهای نوینی را خلق کند . تو به درون 

جهان اوها وارد می شود و آن را تغییر می دهد.

به دلیل توی جاویدان است که من ؛ در بیگانگی میان اوها گم نمی شود؛ از محتوای واقعیش 

تهی نمی شود؛ مغلوب دیوهای غیبی هم نمی شود.                                

                                                                                                 مارتین بوبر

  

هر آنکس که سعادت و رستگاری خود را در نفس خویش بجوید نه ضرری به جهان می رساند نه

نفعی. او با جهان رابطه ندارد .فقط آنکس که به واقعیت جهان ایمان بیاورد می تواند با کل جهان

و سپس اجزای آن رابطه متقابل بر قرار کند .در کشاکش این رابطه هاست که آدمی شخصیت و

خود واقعی اش را می یابد و باخودش هم رابطه نزدیک بر قرار میکند.« مارتین بوبر»

  

رابطه عشق اگر هم زیباست برای اینه که خدا آن را همراهی و پشتیبانی میکنه ما فقط  

یکی دو قدم به سوی رابطه من - تویی و جهان رابطه ها بر میداریم.

رابطه ها

من میگم: رابطه با پروردگار جهان به جای خودش؛ ولی آدم میخواد که با کل جهان و اجزای آن  

هم رابطه برقرار کنه .  

تو میگی: یواش یواش داری خارج از محدوده دینداری میشی. 

من میگم : رابطه عشق در رابطه با هر انسانی میتونه معنی بشه ؛بدون هیچ وابستگی یا 

حاشیه ؛ کل یگانه من در براب کل یگانه تو ؛ پاک و بی آلایش ؛تایید دوجانبه واقعیات هستی؛ 

 پس گاه به گاه به هم اجازه روبرو شدن و هم کلام شدن بدهیم. 

تو میگی : مگه میشه چنین چیزی  

من میگم : در رابطه عشق حتی در نزدیکترین آن یکی نمی تونه بگه تو مال منی. 

تو میگی : چه بد 

من میگم : جوانهای نورس ممکنه به جایی برسند که زندگی بدون رابطه ها براشون بی معنی  

باشه پس به آنها اجازه برخی روابط محدود و سالم رو بدیم تا رابطه من -تویی را بهتر درک کنند . 

تو میگی : بهتره از همون اول جلوی این کار گرفته بشه ؛ کم کم علاقه و وابستگی بعدش هم  

معلوم نیست چی پیش میاد. 

من میگم: پس این موجود عجیب چطوری باید رفتار کنه و باهاش رفتار کنند. 

تو میگی: خیلی خیال پردازی نکن.